آزادآزاد، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

آزاد

عشق

یک نفر از کوچه ی ما عشق را دزدیده است این خبر در کوچه های شهر ما پیچیده است دوره گردی در خیابانها محبت می فروخت گوئیا او هم بساط خویش را برچیده است عاشقی می گفت روزی روزگاران قدیم عشق را از غنچه های کوچه باغی چیده است عشق بازی در خیابان مطلقا ممنوع شد عابری این تابلو را دور میدان دیده است یک چراغ قرمز از دیروز قرمز مانده است چشمکش را هیز چشمی، خیره سر دزدیده است می روم از شهر این دل سنگهای کور دل یک نفر بر ریش ما دلریشها خندیده است خیلی غمگینم. نه به خاطر چیزی یا کسی یا ... . فقط به خاطر خودم. خدایا کمکم کن دوباره خودم رو پیدا کنم ...
8 آبان 1393

هنوزم دنبال مهد کودکم

بعد از ناموفق بودن تجربه مهد کودک ندای آسمان، مساله جابجایی جای شرکت و بعدشم جابجایی خونه ما پیش اومد. حالا تقریبا وضعیت زندگیم آرام‌تر شده و دنبال یه مهد خوب دو زبانه می‌گردم. ولی پیدا نمی‌کنم. معیارام اصلا سخت و پیچیده نیست. شاید محدودیت مالی هم دارم. اونایی که می پسندم و فکر می کنم آزاد هم ممکنه بهتر قبول کنه، هزینه‌های بسیار سنگینی دارن. نمی‌دونم چی کار کنم. دنبال یه مهد کودکی می گردم که آزاد اونجا شاد و راحت باشه و به زبان هم اهمیت بدن. تعداد بچه ها خیلی زیاد نباشه ساعتش هم نیمه وقت می خوام فعلا. کاش زودتر یه راهی پیدا بشه. خیلی استرس دارم  و نگران کارم هم هستم. خدایا خودت مثل همیشه مدیریت کن ...
14 مهر 1393

پروژه مهد کودک با شکست مواجه شد

خیلی ناراحتم. خیلی زیاد. دیگه خسته شدم از این همه استرس و فشار و... . اوه خدای من یعنی همه مامانای شاغل مثل من این مشکلات رو دارن؟ البته اونایی که مثل من تنهان و دور از خونواده و شوهرشونم دانشجوست و همه مسئولیتا گردنشونه � ...
5 شهريور 1393

امروز احساس کردم آزاد چقدر بزرگ شده! یه پسر واقعی! :)

دو سه روزی می شه که تعطیله و ما تهران نیستیم. ازاد اومده کاشان خونه مادر بزرگ پدریش. اینجام حسسابی شلوغ پلوغه. از دختر عمو و پسر عمه و ... گرفته تا عمو و عمه و ... پسر عمه‌زا و ... در سایزها و جنس‌ها و سن‌ها و ابعاد گوناگون. تا همین دفعه پیش (حدود یک ماه پیش) که میومدیم اینجا، مسائل من و آزاد به خاطر همین شلوغیها خیلی زیاد می‌شد و گاهی ناراحتیهایی پیش میومد برام. بچه داری تو محیط بیرون از خونه اونم تو یه جمع شلوغ با تعداد زیادی بچه و کسایی که روش های تربیتیشون با تو کلی فرق داره، کمی سخت می شه. ولی اینبار با دفعه های قبلی فرق داشت . آزاد بدون حضور من با بچه های فامیل ساعت ها ی زیادی سرگرم می شد و بازی می کرد. البته من ...
28 تير 1393

انتحاب مهد کودک

چند وقتی می شه که دنبال یه مهد خوب می‌گردم. آزاد الان 2 سال و 9 روزشه . خیلی دلم می‌خواست تا 3 سالش تمون نشده مهد نگذارمش. ولی انگار نمی‌شه . بازم خدا رو شکر. یکی از لطفای خدا به من و آزاد کوچولو این بود که تا حالا تونستم توی خونه کار کنم . و همه این رو مدیون رییس خوب و مهربونم هستم که شرایط خاصی رو برای کار کردن برای من به وجود آورد. از کار کردن تو خونه گرفته تا بردن آزاد (یه وقتایی) با خودم به محل کار و ... . و می‌دونم که کمتر مادرایی تو کل دنیا همچین شرایطی رو دارن. من عاشق کارم هستم ولی بیشتر عاشق پسرم... . نه می‌تونستم کارم رو رها کنم و نه پرورش آزاد رو. .. . شاید اگه چنین شرایطی رو نداشتم منم تا حالا مثل...
10 تير 1393

وبلاگ آزاد!

    امروز شنبه است. ساعت 3:40 بعد از ظهره و آزاد به خواب نازی فرو روفته. منم طبق معمول پای نوت بوکم توی نت. و کلی کار و مشغله و پی گیری و ... . کاش زودتر از اینها زمانی داشتم تا می تونستم وبلاگی برای گلم درست کنم. ولی چه می شه کرد! وقت کمه! البته هنوزم اصلن دیر نیست. امیدوارم بتونم بیشتر به اینجا سر بزنم و با دوستای جدیدم تبادل نظر کنم.  چون واقعا احتیاج دارم. به خصوص هر چقدر آزاد بزرگتر می شه به صحبت کردن با مادرای دیگه و آدمای متخصص در زمینه پرورش و تعلیم و تربیت بیشتر نیاز پیدا می کنم. چیزی که فکر می کردم عکس اینه. و از نوزادیه آزاد همیشه فکر می کردم با بزرگتر شدنش همه چیز راحتتر و بهتر می شه. ولی انگار نه. اینجوری نیس...
7 تير 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آزاد می باشد